اسباب بازی های خاطره انگیز دوران کودکی خود را به یاد دارید…!
اسباب بازی ها و دوران کودکی. هیچوقت نمیتوان رابطه این دو را از هم جدا کرد.
وقتی دوران کودکی را پشت سر هم که گذاشتیم، برها این جمله را تکرار کردیم، “یادش بخیر “چه دورانی بود
چه اسباب بازی های داشتیم، گران نبودند ولی چقدر با آنها حال میکردیم.
تنوع اسباب بازی ها در سال های نه چندان دور نیز به اندازه حال حاضر انقدر زیاد نبود. دنیا ناگهان در علم و
تکنولوژی پیشرفت کرد.
توپ های چند لایه پلاستیکی که بهترین اسباب بازی سرگرم کننده دوران کودکی ما بودند جای خودشان را به
توپ های چهل تکه با رنگ و لعاب های زیاد دادند، که کارخانه های تولید آنها روزانه، طرحی را برای رضایت بیشتر
مشتریان به بازار عرضه میکنند.
این توپ های جدید لذت بازی در کوچه و خیابان را پیدا نکردند، با زندگی ماشینی و آپارتمانی، توپ ها به جای
حیاط و باغ ها به سالن های مخصوص بازی منتقل شدند.
دور هم نشینی ها عصر های پنجشنبه، بعد از یک هفته مدرسه، در خانه اقوام و بازی دبلنا. اسباب بازی دبلنا یه
طرف، نخود و لوبیایی که از آشپزخانه برمیداشتیم و به جای مهره روی اعدادی که خوانده میشد میگذاشتیم
طرف دیگر. آخر سر هم اگر برنده بازی نبودیم حبوبات بود که به هم پرتاب میکردیم و صدای مامان هایمان که بس
است خانه را داغون کردید.
اسباب بازی های زمان ما کم بودند ولی با معرفت بودند همه جوره در کنار ما تاب آوردند و شدند همدم زمان
بچگی ما.
اسباب بازی مارو پله که به هزارسختی و بدبختی به آخرش میرسیدی و آن مار مرحله آخر تو را می انداخت در
پله اول و روز از نو روزی از نو.
اسباب بازی های ما خاطرات روزگار زندگی ما بودند. سختی های بازی مشکلات زندگی ما بودند اگر در بازی با
اسباب بازی هایمان کوتاه نمی آمدیم در دوران سخت آن روزها هم سرپا می ماندیم.
اری، اسباب بازی های زمان ما هم سخت بودند.
زمانی که اولین اسباب بازی های تلویزیونی به بازار آمدند همه خانواده ها نمیتوانستند این اسباب بازی ها را
تهیه کنند، به خاطر اینکه همه تلویزیون نداشتند، و ثانیا خانواده هایی هم که داشتند نمیتوانستند چنین اسباب
بازی لاکچری را برای فرزندانشان تهیه کنند.
وقتی اولین بار با آتاری بازی کردیم دنیایی بود که از جای دیگری به سرزمین کودکی ما وارد شده بود.
صدای پرواز هواپیما و نابود کردن موانع سر راهش که با انداختن بمب بر روی آنها همراه بود، شعفی را در چهره
هایمان پدیدار می کرد که از یادمان می برد، صدای خنده حاصل از این هدف خوردن بمب های هواپیما آتاری و
نزدیک شدن به پیروزی، برای کم کردن گریه های بمب هایی است که دارد روی سرمان می افتد.